میآمد از برج ویران مردی که خاکستری بود
میآمد از برج ویران مردی که خاکستری بود
زمین به دور خودش باز در خزیدن بود
و نبض حادثهای تلخ در تپیدن بود
خدا نشسته به بازی قمار آدم و سیب
برای بار امانت به دوش بردن بود
گناه، معنی این واژه را نمیفهمم
تمام حادثه از ابتدا معین بود
برای مردم این سرزمین بیفرجام
خدا زسلسلهی چوب و سنگ و آهن بود
مرا چگونه به بالا نوید میدادید؟
تمام زندگی اشک در چکیدن بود
بسیار زیبا !
احسنت !
گناه، معنی این واژه را نمیفهمم
تمام حادثه از ابتدا معین بود
مخصوصا این بیت