فرناس

می‌آمد از برج ویران مردی که خاکستری بود

فرناس

می‌آمد از برج ویران مردی که خاکستری بود

آغوش تو

 

دیگر برای خوابیدن   

روی نیمکت ها هم جا نیست 

  

چه برسد به آغوش تو  !

 

نظرات 21 + ارسال نظر
شیما 1387/12/01 ساعت 09:17 ق.ظ http://gunia.blogsky.com

جناب عاملی ظاهرا خلاف‌تان بسیار سنگین شده است و رفتید در کار شعر نو!

سهیل 1387/12/01 ساعت 11:49 ق.ظ http://sohail.blogfa.com/

جمال جان ممنون برای نظرات ارزشمندت و ممنون که منو قابل میدونی و همیشه منو دلگرم می کنی. همه شعرها و دست نوشته هات زیبا و تکان دهنده هستند واقعا دوستشون دارم .من که نقاش نیستم ولی همونطور که یه نقاش باید نقاش به دنیا بیاد یک شاعر هم باید شاعر به دنیا بیاد حالا نقاشی رو یه آدم بی استعدادی مثل من یا هر کس دیگه هم میتونه دست و پا شکسته یاد بگیره ولی شعر گفتن اکتسابی نیست چون کاملا به روح و حس زیبای یک فرد و قدرت قلم اون بستگی داره که همرو یکجا داری . سهیل

















مونا 1387/12/01 ساعت 12:04 ب.ظ http://aadamak.blogfa.com

می گریزم از باور آغوشی خالی
تاخیال هرم تنی...
که نیست!

دستهای من همیشه خالی ست.

علیرضا بندری 1387/12/03 ساعت 09:19 ق.ظ

آغوش تو
اندک جایی برای زیستن
و
اندک جایی برای مردن
و البته اندک جایی که هزینه های آن صرف امور خیریه خواهد شد

سلام زدست دیده و دل هر دو فریاد .

پونه 1387/12/03 ساعت 09:27 ب.ظ

کار جدیدی بود بین کارات دوسش داشتم

سلام رفیق...
زیبا بود...
با یک غزل جدید به روزم

اغلن 1387/12/04 ساعت 09:53 ق.ظ http://fekrestan.blogfa.com

بله همینطور است
بد روزگاریه ...

مهرورزی 1387/12/04 ساعت 11:07 ق.ظ http://takhribnews.blogfa.com

سلام.
از وبلاگ مهرورزی های بی دریغ دولت عدالت محور و ... در اصفهان هم بازدید نمایید

چه برسد به آغوش تو...

فاطمه 1387/12/04 ساعت 08:18 ب.ظ http://shab-e-shahr.persianblog.ir

هیچ کس حتی شاعران نتوانستند گنجایش دل را اندازه بگیرند...رفیق!

فاطمه 1387/12/04 ساعت 09:01 ب.ظ http://shab-e-shahr.persianblog.ir

مرد خاکستری؟ عشق تو فلسفه ی تو کجاست؟ اگر هست تعریفش چیه؟ برام بنویس...

لیلا 1387/12/05 ساعت 10:15 ق.ظ http://sokotetanhaye.blogfa.com

میبینم که افتادی تو خط خلاف سنگین. مطمئن باش پیدا کردن یک آغوش امن کار خیلی سختیه.

وحید 1387/12/07 ساعت 12:43 ق.ظ

به راستی این روزها ترافیک سنگینی بر آغوش ها مستولی شده ! باید برید توی صف !

تاب بیاور رفیق ... این اول راه است ...

طبق پیش بینی من ... خواب قرار است حتی از واژه نامه ها هم حذف شود.

شکست یک اتفاق واحد و مصیبت بار نیست. ما یک شبه شکست ن‌می‌خوریم. شکست ، نتیجۀ اجتناب ناپذیر سلسله افکار نادرست و انتخاب‌های نابجا است.

خوب بود کمی و دیگر هیچ!

علیرضا 1387/12/09 ساعت 09:07 ب.ظ http://www.alireza145.blogfa.com

سلام بر جمال عزیز!
چه خبر از پارک اندیشه؟ هنوزم شطرنج بازی می کنید یا نه؟
خودت خوبی؟
جات خالی خارج جای خیلی خوبیه ولی حیف که آب و هواش یه کم سرده. به اندازه ای که ترجیح می دی ایران باشی و افتاب بخوری.
راستی به همه کیسه شنها سلام برسون!
راستی یادته من یه دو هزار تومنی ازت قرض گرفتم؟ بهت پس دادم یا نه؟
منتظرتم. بازم سر بزن!

جواد سلطانی 1387/12/09 ساعت 09:22 ب.ظ

سلام بر جمال عزیز
احوالت چطوره؟
منم خیلی خوشحالم تورو پیدا کردم.
چه خبر برادر؟
راستی با افتخار لینکت میکنم.

saeed 1388/04/21 ساعت 11:44 ب.ظ http://bamdadam.mihanblog.com

کار خوبی بود! مرسی

م و ن ا 1388/09/28 ساعت 10:16 ق.ظ

راستشو بخوای دیگه هیچ جا،جا نیست جمال.
کاش زودتر برگردی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد